داشتم به این فکر میکردم که همین حالا که من توی حال خودم نشستم اینجا در امان خدا ، هزار کیلومتر آن ور تر مردی زیر ۸۵ تن بمب شهید میشود. مردی در درگیری تن به تن با سگهایهار صهیون بی سر میشود. طفلی که حالا نه پدری برایش مانده نه مادر بین خرابههای خانه اش دنبال عروسکش میگردد. فرزندی در آتش خیمهها میسوزد. از جنگ هجرت کردهای شهرش به کلی ویران میشود. چقدر آسمانهای مردمت رنگارنگ است خدا. کاش رنگ سرخرا نمیآفریدی مهربان.. کاش ظلم را خلق نمیکردیای حکیم بزرگوار.. کاش آتش را.. کاش آهن را.. کاش باروت را..
۰۳/۱۰/۲۲